گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 23
میزگرد مهدویت و فیلم سازي- 2







اشاره : ترویج، تبلیغ و تعمیق فرهنگ مهدویت و انتظار نیازمند بهکارگیري همه ابزار و وسایل فرهنگی و استفاده از شیوههاي نوین
انتقال فرهنگ است و از آنجا که امروز رسانههاي تصویري و سینما نقش بسیار مهمی را در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاري فرهنگی
برعهده دارند، لازم است که مراکز و مؤسسات فرهنگی فعال در عرصه مهدویت با شناخت قابلیتها و توانمنديهاي رسانههاي
تصویري از این رسانهها براي رسیدن به اهداف موردنظر خود استفاده کنند. با توجه به این ضرورت مؤسسه فرهنگی موعود با
همراهی مرکز پژوهشهاي اسلامی صدا و سیما اقدام به برگزاري میزگردي با حضور چند تن از کارشناسان حوزه فرهنگ تصویري
نمود، که بخش نخست این میزگرد در شماره پیشین مجله منتشر شد. در قسمت دوم این میزگرد که با حضور آقاي محمد نوريزاد
فیملساز و تهیه کننده صدا و سیما، حجۀالاسلام والمسلمین حسین رحیمزاده، مدیر خدمات رسانهاي و پشتیبانی تولید مرکز
پژوهشهاي اسلامی صدا و سیما و آقاي محمدعلی باقري نویسنده و محقق برگزار شده کارشناسان دیدگاههاي خود را در زمینه
چگونگی پرداختن به فرهنگ مهدویت و انتظار در سینما و تلویزیون و همچنین آن دسته از مؤلفههاي این فرهنگ که قابلیت به
تصویر کشیدن دارند، مطرح کردهاند. موعود: کارنامه رسانههاي تصویري جمهوري اسلامی را در زمینه پرداختن به فرهنگ
مهدویت و انتظار چگونه میبینید و به نظر شما این رسانهها چه مؤلفههایی را در پرداختن به این فرهنگ باید مورد توجه قرار دهند؟
آقاي نوريزاد : پس از انقلاب جلساتی با موضوعات متنوع و ارزشی تشکیل شده و با اینکه میتوانست نتایج مثبتی هم داشته باشد،
متأسفانه بعد از مدتی فراموش شدهاند، لذا باید سعی شود این جلسه واقعاً ضمانت اجرایی شایستهاي داشته باشد و تنها به تهیه
صورت جلسه یا یکی دو حرکت مثبت و چاپ دو تإ؛ پوستر ختم نشود. تاکنون رسانههاي ما (سینما، تلویزیون و مطبوعات) به
مناسبتهاي مختلف در باب مهدویت کارهاي پراکندهاي انجام دادهاند ولی کار خاصی که توجه مردم را به خود جلب کند، انجام
نشده است. براي نمونه در سال 1369 ، درست سیزده روز قبل از فرا رسیدن نیمه شعبان، از من که برنامهساز معارف در تلویزیون
بودم درخواست کردند در این فرصت اندك برنامهاي تهیه کنم. من گفتم تصویب چنین طرحی به دو ماه وقت نیاز دارد که چون
تصمیم بر انجام کار داشتند در عرض دو ساعت راه را براي ما هموار کردند. به دنبال آن ما برنامهاي را در بین شیعیان سیستان
فراهم کردیم که پس از پخش، همه با خاطرهاي خوش از آن یاد میکردند. موارد دیگر تشکیل میزگردي با حضور اساتید دانشگاه
و یک نفر روحانی در سال 1371 بود که قرار شد پنج شب قبل از نیمه شعبان هر شب قسمتی از آن پخش شود ولی متأسفانه بخشی
از آن که به تولد امام زمان(عج) تعلق داشت و شاید مناسبترین برنامه براي نیمه شعبان بود، پخش نشد و به جاي آن یک فیلم
پلیسی پخش کردند. بنابراین به نظر من در تلویزیون به هیچوجه از این برنامههاي خاص خبري نیست و اگر چیزي وجود دارد،
انگیزههاي کاملًا فردي است. میخواهم بگویم ما هنوز هم به نیمه شعبان نگاهی فراتر از آنگاه سنتی نداریم. مدتها در این فکر
بودم که چگونه میتوان یک برنامه ناب جهانی براي امام زمان(عج) ساخت؟ چون نگاهها در برنامههاي تهیه شده یا غربی بود یا
عربی و یا به شیعه اختصاص داشت. از این رو وقتی معاونتهاي ارشاد عوض شده بودند و آقاي پزشک معاونت سینمایی رابه عهده
صفحه 38 از 51
گرفته بود احساس کردم زمینه مساعد است. سریع نامه نوشتم که بنده درباره حضرت صاحب(ع) و مسئله انتظار میخواهم یک
مستند داستانی بسازم لطفاً همکاري کنید. هدفم هم این بود که این کار در سینما نمایش داده شود. بعد از مدتی از سینماي تجربی
که تازه آغاز به کار کرده بود خواستند که با من همکاري کنند و آنها حداکثر با یک کار نیم ساعته سینمایی موافقت کردند که
امیدوارم این کار هم به خوبی انجام بگیرد و انشاءالله مؤثر و مقبول واقع شود. الآن در دنیا اتفاقاتی رخ میدهد. در کتاب
تاریخادیان مسئله باورهاي خرافی و غیر خرافی انسان و اعتقادات انسانهایی که در حاشیه نیل و بینالنهرین و روم ظاهر شدند و
عقیده آنها به عالم پس از مرگ مطرح شده است. اعتقاد به عالم پس از مرگ یک چیز اتفاقی و خرافهاي نیست که رفته رفته
ساخته شده باشد. از همان اولین روزها بشر به آخرت معتقد بوده است. در حفاري مقبرهها آثاري کشف شده که نشان میدهد
» آرماگدون « انسان به زندگی جاوید از گذشتههاي دور اعتقاد داشته است؛ ولی غرب از این باور به نفع خود بهره میگیرد. فیلم
حادثههاي آخرالزمانی را به نحوي بیان میکند که شما پس از دیدن این فیلم احساس میکنید که آن مفنجی رهاییبخش، جز
غرب و آمریکا و تکنولوژي برتر او چیز دیگري نیست. من معتقدم ما در عین حال که باید هوشمندي خود را حفظ بکنیم سؤال
بزرگی را نیز باید در باب مهدویت در رسانههاي خودمان مطرح بکنیم که هر کس با آن مواجه شد نتواند بدون تأمل بگذرد و
براي مدتها در ذهن مخاطب باقی بماند، چنان که برخی لحظههاي ناب در بعضی فیلمها هیچگاه از یاد نمیرود. من در باب مسئله
و در آنجا همین سیر اعتقادات بشري به عالم پس از مرگ را مطرح کردهام. در »؟ فردا چه میشود « ظهور فیلمنامهاي نوشتهام به اسم
بزرگترین مدیر شرکت دیسک و نرمافزار رایانهاي) سؤال میشود فردا در ) » بیل گیتس « این فیلم از شخصیتهاي برتر امروز مثل
اختیار چه کسی است؟ این سؤال به گونهاي مطرح میشود که هیچ کس به راحتی نتواند از آن عبور کند. آیا فردا زیبا و پفر از
سرمایهدار ) » راكفلر « بعد » فرداي بشر در دست این است « : برمیدارد میگوید CD یک » بیل گیتس « ، لطافت است؟ در این فیلم
بالاخره سیاستمداري فردا را از آن سیاستمداران ». فردا نیز همانند امروز به سرمایهداران تعلق دارد « : بزرگ) در پاسخ سؤال میگوید
و یک روحانی مسیحی از آن مسیحیت میداند و در پایان آقا (آیۀالله خامنهاي) در یک سخنرانی با استناد به قرآن فردا را از آن
مستضعفین میدانند. من معتقدم اگر ما بخواهیم انشاءالله به برنامهسازي بپردازیم و انگیزههاي خوبی را در دوستان ایجاد بکنیم باید
سؤال یا سؤالهاي بزرگی را در ذهن مردم دنیا ایجاد بکنیم و بعد به این سؤالها پاسخ مناسبی ارایه بدهیم. موعود : به نظر ما هم
صدا و سیما در زمینه تهیه آثاري در زمینه مهدویت آنچنان که شایسته است فعالیت ندارد بلکه در مقابل کسانی که در این زمینه
پیش قدماند نیز مقاومت میکند و فکر میکنم ما به جاي درگیر شدن با ادارات مختلف یا با دستگاهی مثل صدا و سیما، بهتر است
سراغ کسانی برویم که خارج از این سیستم علاقهمند به همکاري و تهیه آثاري در این زمینهاند. سؤال بعدي ما این است که از
مباحث تاریخی، فرهنگی اعتقادي و دیگر مباحثی که در زمینه مهدویت مطرح است، کدام یک را میتوان در قالب تصویر عرضه
کرد؟ آقاي نوريزاد : در مسئله مهدویت، عشق و علاقه یک برنامهساز به مولاي خود، راه را نشان میدهد و لازم نیست که بگوییم
که از کجا شروع کند. این موضوع عصاره هستی است که در نقطه عالی تجلی خواهد کرد. من معتقدم ما باید برنامهسازان را فقط
ترغیب به کار در زمینه مهدویت بکنیم نه اینکه بگوییم تنها فلان مقوله را مطرح کن. ما میتوانیم مقوله انتظار را چنین مطرح کنیم
که همه انتظارها به نحوي در گذر زمان مضمحل میشوند به جز انتظاري که جهتدار، فعال و نورانی است و براي تبیین آن مثلًا در
نود درصد پروژهها به مسئله فردا بپردازیم و در ده درصد دیگر به این مطلب اشاره کنیم که فردا از نظر ما یک فرداي معمولی نیست
هم بتواند با به کارگیري پازلهاي اطلاعاتی آن را پیشبینی کند. در باب انتظار نود درصد به مقوله انتظار » سازمان سیا « که مثلاً
بپردازیم و در ده درصد از جوهر انتظار به شکلی اسم ببریم و بگوییم این انتظار فراتر از انتظارات دیگر است، مضمحل نمیشود،
سازنده، پویا، زنده با نشاط است و یأس در آن راه ندارد. وقتی گفتیم این انتظار درخشان، عشق، پول، عبور از کنکور و امثال آن
نیست این سؤال مطرح میشود که پس چه انتظاري است که مرگ ندارد و همیشه با نشاط و زنده است؟ من فکر میکنم ما ابتدا
صفحه 39 از 51
باید به همه اینها به صورت پیش زمینه بپردازیم و بسترسازي بکنیم سپس خود آقا (حضرت مهدي(ع)) را مطرح بکنیم. آقاي باقري
: در اینجا به دو نکته باید توجه کنیم: یکی این که نقاط قوت خودمان را شناسایی کنیم و دیگر این که به نقاط ضعف دشمن و
آدمهاي بیتفاوتی که در جامعه هستند، پی ببریم. یکی از مسایلی که در مورد غفلت قرار گرفته است این است که دشمن ما را از
آنچه دوست داریم، محروم میکند نه این که خواسته ما را به ما بدهد. الآن دشمن در صدد است ما را از سلامتی و اقتصاد خود
محروم کند. اگر یزید و معاویه به طرفداران خود بذل و بخشش میکردند الآن شرایط کاملًا تغییر کرده است و دشمن میخواهد
چشم، گوش، خواسته، شهوت، هوس و سلامتی ما را از ما بگیرد دلیلش هم این است که دشمن ما از آسمان بریده و کافر است و
کفر یعنی چشمپوشی و مخفی کردن نعمتها. امروز دشمن اجازه نمیدهد من به خواص داروهاي گیاهی که در کشور هست پی
ببرم و سعی میکند من را به خودش وابسته کند. اگر من سلامتی خودم را دوست دارم، دشمن میخواهد من را از سلامتی محروم
کند. امروز ما پنجاه درصد چیزهایی را که در بازار میخریم براي سلامتی ما ضرر دارند یعنی دشمن سلامتی را ازمن میگیرد.
همچنین دشمن با این علم مدرن زمینه شغل را ز بین میبرد و ناامنی شغلی به وجود میآورد و صدها کار دیگر، در اینجاوقتی
است. انتظار یعنی چه؟ » انتظار « میبینیم دشمن تمام راهها را بسته است این سؤال مطرح میشود که چه باید کرد؟ پاسخ آن در
انتظار یعنی بهترین فکر، بهترین طرح و بهترین عمل. چنین انتظاري ماندنی است. ممکن است بگویید غرب هم انتظار را مطرح
میکند و میگوید عمل ما، فکر ما و طرح ما بهترین است. در اینجا ما فکر و طرح و عمل اورا زیر سؤال میبریم و همه شگردهایش
را افشا میکنیم تا به بنبست برسد. البته خود غرب هم میداند که آیندهاي ندارد و وقتی به بنبست میرسد از ما میپرسد که چه
باید بکند؟ در اینجا پاسخ من با طرح کلی مکتب است. اگر مکتب کامل مطرح نشود من پاسخ ندارم و متأسفانه حوزه در این
پانصد سال اخیر مکتب را کامل مطرح نکرده است. ما بعد از دوره رنسانس اگر مجموعه فکري اسلام را در مقابل مکتبهاي دیگر
مطرح نکنیم مجبور میشویم جزئیات را مقایسه کنیم. ما دهها طرح بزرگ داریم که باید انجام شود و زیاد بودن طرح نباید ما را
ناامید کند. ما براي رسیدن به هدف بزرگ خود، باید سنگرها را یکی یکی فتح کنیم و خدا، معصومین(ع) و ارواح شهدا ما را در
این راه یاري میکنند. الآن ما پزشکانی داریم که با مقداري آموزش تئوري و عملی از فوق تخصصهاي غرب هم قويتر شدهاند.
ما باید از دین و مکتب خود استفاده کنیم. اصلًا ریشه این همه فساد که در جامعه وجود دارد، کجاست؟ هیچکس حتی
کمونیستها و لیبرالها هم فساد را دوست ندارند. ریشه فساد دست کسانی است که خیلی با وجدان و با شرفاند و پیشرفت و ترقی
و رفاه را دوست دارند. منتهی از وحی بریدهاند و استعداد متراکم انسان را روي زمین خلاصه میکنند؛ زمینی که ظرفیت برخورد با
این استعدادها را ندارد. موعود: چگونهمیتوانمباحثپزشکیو مقولاتی از این قبیل را با موضوع مهدویت مرتبط ساخت؟ باید دید
مردم از دین و ظهور امام زمان(عج) چه توقعی دارند؟ امروز بیماريهاي بسیاري وجود دارد که پزشکی مدرن نمیتواند درمان کند
ولی ما معتقدیم توصیههاي زیادي در دین ما وجود دارد که ظالمان نگذاشتهاند پیامبر(ص) و ائمهاطهار(ع) آنها را مطرح کنند و
امام زمان(عج) از موضع قدرت به طرح این مسائل خواهد پرداخت. در همین راستا یکی از برادران اهل سنت دوازده هزار حدیث
در مورد پزشکی جمعآوري کرده است. آقاي نوريزاد : من معتقدم ما در برنامهسازي براي آقا (حضرت مهدي(ع)) دو مخاطب را
باید در نظر بگیریم: مخاطب داخلی ما که از آقا و مسئله آخرالزمان اطلاعات نسبی دارد، مخاطب فرامرزي که اصلًا مقولهاي به اسم
اسلام را قبول ندارد چه برسد به اینکه ظهور آقا را هم بپذیرد. در بخش دوم ما باید با استفاده از تصویر و به طور غیر مستقیم
حرفهاي خود را مطرح کنیم. در فیلمی که راجع به بوسنی تهیه شده است، کارگردان صحنهاي را تدارك دیده است که در آن
شخص بیهوشی را روي نارنجک میخوابانند و هنگامی که به هوش میآید چون کسی نمیتواند نارنجک را خنثی کند، او را به
همان حالت رها کرده میروند. این صحنه میگوید مردم بوسنی همانند کسی هستند که روي نارنجک خوابیده و همه (نیروهاي
سازمان ملل و چند ملیتی) او را تنها گذاشتهاند. ما هم میتوانیم با پرداختن تمثیلی و کاملاً سمبلیک به مسئله امام زمان(عج)
صفحه 40 از 51
ماندگاري اثر را تضمین کنیم و با زبان تصویر که زبانی آشنا براي همه مردم دنیاست، این مسئله را مطرح سازیم. حجۀالاسلام
رحیمزاده : درست است که اگر ما بتوانیم به ادبیات تصویري دسترسی پیدا کنیم تأثیر خودش را روي مخاطب ما میگذارد، اما
مشکل ما این است که چگونه میتوانیم چنین هنرمندانی را پیدا کنیم؟ آیا میتوان با انجام برخی کارهاي مقدماتی و تشویق،
هنرمندان فعلی را متحول و علاقهمند به امام زمان(عج) کرد؟ آقاي نوريزاد : یکی از معضلات تلویزیون و سینماي ما سازندگان
برنامه هستند که گاه هیچ اعتقادي به نظام و ارزشهاي آن ندارند و برنامههایی را میسازند که مشکلی را از جامعه ما حل نمیکند.
در تلویزیون تهیه کننده است که حرف اول را میزند نه نویسنده، نه کارگردان و نه کس دیگر. تهیه کننده هنرپیشههایی را به کار
میگیرد که با روحیات خودش همخوانی داشته باشد و آنچه را که خودش میخواهد با هزینه صدا و سیما میسازد. نهایت کاري
که مدیر میتواند انجام دهد این است که برخی صحنهها را حذف میکند. بنابراین، این که شما بخواهید به نوعی هنرمندان این
متمرکزند یا افراد » هیأت اسلامی هنرمندان « کشور را متأثر بکنید، امر محال است. تصور من این است که شما باید از کسانی که در
بخواهید که به مسئله امام زمان(عج) در فیلمها توجه کنند. عشق به امام زمان(عج) در جبههها، توجه » روایت فتح « و » جهاد « ،» سپاه «
به امام زمان در عرصههاي سازندگی و یا شعرهایی که در مورد حضرت سروده شده است، میتواند دستمایه مصارف داخلی را
فراهم کند، ولی براي مخاطبانی که ادبیات تصویري را بلدند ولی با مفاهیم ما بیگانه هستند، نمیتوان از چنین مقولههایی بهره
گرفت. این موارد را به اهلش باید واگذار کرد و نمیتوان گفت از فلان کارگردان خوب بخواهیم که براي امام زمان(عج) فیلم
بسازد. براي نمونه عرض کنم حدود سال 1369 طرحی براي ساختن فیلم در مورد امام زمان(عج) ارایه شده بود که براساس آن
نمایندهاي از سازمان ملل براي تحقیق در مقوله معنویت به ایران میآید و در آنجا با مسئلهاي به اسم امام زمان(عج) آشنا میشود؛
یعنی براي طرح امام زمان(عج) هم به نوعی مسئله را با سازمان ملل ارتباط میدهد. این است که من اصرار دارم سراغ اهل انقلاب
برویم و معتقدم دیگران یا این بار را بر روي زمین خواهند گذاشت یا به جاي دیگري خواهند برد. آقاي باقري : ما نمیتوانیم به این
همه تهیه کننده بیتفاوت باشیم، بلکه باید با گوشزد کردن نقاط ضعفشان از آنها در تهیه کارهاي تلویزیونی استفاده کنیم. آنچه
به عنوان معشوق و آرزو و ایدهها انتخاب کرده بود، الآن همه میدانند که سراب و دروغی بیش نیست و همه آنها را » راكفلر «
میتوان زیر و رو کرد و معشوق محبوبتري را معرفی کرد، تا آن معشوق کوچکشان خرد شود. من معتقدم ما باید دست دشمن را
رو کنیم، منتها با شیوهاي خاص. آقاي نوريزاد : اصلًا زاویه نگاه باید چنان بدیع باشد که همه این قضایا تحتالشعاع قرار بگیرد.
و داستان جانبازي را دنبال میکند که با آن که دو چشم، یک پرده » آقا سیدجلال « ساخته است به نام » روایت فتح « فیلمی را گروه
گوش و یک پا ندارد، شاگرد اول دانشگاه تهران است و مدیریت یک کارخانه بزرگ دستگاه آبیاري بارانی را به عهده دارد. این
آینه) نام داشت و در آن سه پروفسور با ) » میراکر « فیلم را براي جشنوارهاي در ایتالیا فرستادند منتها فیلمی اول شناخته شد که
هیپنوتیزم و تلقین به آدمها امید میدادند و مداوا میکردند. بنابراین، اگر شفا گرفتن چند نفر با توسل به امام زمان(عج) را به
که در آن اینگونه شفا گرفتنها » آهنگ برنادت « صورت فیلم درآوریم، در مقابل غربیها هم از این موارد زیاد دارند؛ مثل فیلم
بسیار مطرح شده است. آقاي باقري : مقصود از شفا گرفتن فقط شفاي جسمانی نیست. رنجها و مشکلات زیادي در زندگی وجود
دارد که باید آنها را تحمل کرد و اسلام هم نیامده است تا آنها را از بین ببرد، بلکه اسلام میخواهد که انسان را توسعه بدهد تا از
رنجها لذت ببرد. اسلام به این رنجها جهت خدایی میدهد پس ما نباید این توقع را ایجاد کنیم که هر کس آنجا برود شفا پیدا
میکند. انسان وقتی با آنجا آشنا میشود، با وسعت وجودي خودش آشنا میشود و وقتی به وسعت وجودي خود پی برد، تحمل این
وضع برایش عادي میشود و میداند که با تحمل این رنج میتواند در راه خدا خدمت بزرگی کند؛ نه اینکه از همه چیز قهر کند.
من کسانی را سراغ دارم وقتی با جمکران آشنا شدند دیگر در کاسبی خود تقلب نمیکنند و از حرص زدن و اعصاب خردي راحت
شدهاند. یا دیگر با زن و بچهاش مشکل ندارد و اختلاف بین زن و شوهر حل شده است. همچنین پی بردن به این مسائل، محدود
صفحه 41 از 51
بودن علمی انسان را نشان میدهد. ما دو علم داریم: علم اسلامی و علم غیراسلامی. علم غیراسلامی که همهاش به ضرر انسان است
و نمیتواند کاري انجام بدهد و علم اسلامی را هم کسی باید باز کند تا بتوان استفاده کرد. این علم، علمی است که به وحی متصل
اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تنزل النقم، اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیر النّعم، اللهم اغفرلی الذنوب « : است. مثلًا در دعاي کمیل داریم
آن چه گناهی است که وقتی از من صادر میشود نعمت را تغییر میدهد؟ آن کدام گناه است که تأثیر این .» التی تحبس الدّعاء
گیاه را در من از بین میبرد؟ چه گناهی انسان را با نظم حاکم بر هستی درگیر میکند و نمیگذارد دعا به جایی برسد (تحبس
الدّعا)؟ چه گناهی است که باعث میشود طبیعت در مقابل من عکسالعمل نشان دهد (تغیرالنعم)؟ اینها چیزهایی است که اسلام
مرا راهنمایی میکند و مقداري را که نمیفهمیم باید از معصوم بپرسیم؛ معصومی که به همه عالم احاطه علمی دارد. موعود : جناب
آقاي باقري شما در مورد مخاطبی گفت و گو میکنید که قبلًا برخی مسایل از جمله مسئله مجردات و شناخت امام معصوم برایش
حل شده است، امّا بحث ما در مورد هشتاد - نود درصد مردم جهان است که گرفتار عقل تجربیاند و هیچ مقدمه ذهنی در این
مسایل ندارند. براي این افراد از چه مجرایی باید وارد شد و فیلم تهیه کرد؟ آقاي باقري : ما عمومی برخورد میکنیم چنان که پیامبر
اسلام(ص) عمومی برخورد کرد و همه را مخاطب خود قرار داد. در قالب داستان میتوان به کسی که مقدسات را محترم
نمیشمارد گفت: تو با این همه مدرك که از دانشگاهها گرفتهاي و ادعاي روشنفکري میکنی، در برابر این معارف بیسواد هستی.
آقاي نوريزاد : ممکن است پزشکی که از لحاظ مالی و علمی در موقعیت خوبی قرار دارد احساس کند اصلًا نیازي به امام
زمان(عج) ندارد. چنین کسی میگوید من صحیح و سالمام و علاوه بر تربیت دانشجو، مریضهاي زیادي را مداوا میکنم و اصلًا
مشکلی ندارم که به فرداي بهتر چشم بدوزم. در نظر نگرفتن این مسائل موجب میشود برنامههاي خاصی تهیه شود و به جاي
صحبت کردن و ایجاد ارتباط صحیح با مخاطب، فقط شعار بدهیم. ما باید مخاطبانی را هم مدنظر داشته باشیم که از لحاظ علمی از
فلسفه غرب و شرق مطلعاند و از لحاظ موقعیت اجتماعی در جایی مثل سازمان ملل به سر میبرند؛ موقعیتی که همه آرزوي خود را
در آنجا متجلی ببینند. ما بارها به دوستان گفتهایم نباید موقع تهیه برنامه احساسمان این باشد که کسی نمیفهمد؛ لذا هر نقیصهاي را
از برنامههاي خود باید دفع کنیم. ما باید احساس کنیم مخاطبان ما مغزهاي عالم اقتصاد، سیاست و معارفاند. به نظر من فیلمسازانی
موفقاند که مخاطبان خود را فهیم میدانند. حجۀالاسلام رحیمزاده : ما باید پرده غفلت را با شناختی که براي یک آدم غافل فراهم
میکنیم، دفع کنیم. فرض این است که بیننده ما هر مقامی دارد به این موضوع ترتیب اثر نمیدهد. الآن نه آمریکا بلکه در کشور
خودمان عدهاي به رفاه و آسایش نسبی دنیاییرسیدهاند و اصلًا به این مسائل توجه ندارند. به نظر منطرح مسئله مهدویت در این
زمان نسبت به بیست سال پیش سختتر شده است و به سادگی نمیتوان اینگونه افراد را اصلاح کرد و متوجه مسائل مهدویت
نمود. سؤال این است که ما چگونه میتوانیم هنرمند را به نقطهاي برسانیم که با صرفنظر از مشکلات موجود در جامعه، سخن ما
را بپذیرد و بخواهد انتقال دهد. این مسئله مهمی است که ما در آن مشکل داریم. آقاي باقري : این مسائل قابل حل است، چون
انتظار به مستضعفین تعلق دارد؛ مستکبرین، کفارند و درصدند حق را بپوشانند. الآن یهوديهاي سرمایهدار بیماري را که با یک گیاه
دارویی و به سادگی قابل درمان است، درمان نمیکنند تا بتوانند میلیونها دلار از این طریق پول به دست آورند. ما نمیخواهیم
چنین کسانی را اصلاح کنیم. اصلًا چنین فردي نمیخواهد منتظر باشد چون میداند
رد پاي ناپیدا
محمود از در حجره وارد شد و دست و رویش را با حوله خشک کرد و سر سفره نشست محمد استکان چاي را به دست او داد و
حق داري اگر من و تو هم مثل » محمود استکان چاي را شیرین کرد و گفت « عید که میشود، همه خوشحالند جز من » گفت
محمد براي خودش هم چاي « دیگران خانواده و اهل و عیالی داشتیم از رسیدن عید و تعطیل شدن مدرسه خوشحال میشدیم
صفحه 42 از 51
حالا که نداریم چه باید بکنیم نگاه کن همۀ درختان حیاط مدرسه پر از شکوفه شدهاند. بهار همه جا را سبز و خرم » ریخت و گفت
محمد « دلت باید بهاري باشد که نیست » محمود لقمهاي نان و پنیر پیچید و گفت « کرده اما من اصلًا آمدن بهار را حس نمیکنم
خدا بزرگ است » محمود دستی به شانۀ او زد و گفت «؟ راستی میگویی ولی چه کنم تا دلم بهاري شود » آهی کشید و گفت
چه » : چشمان محمد درخشید «. بالاخره تو هم صاحب خانوادهاي میشوي اما تا آن زمان دلتنگی تو در تعطیلات مدرسه چاره دارد
محمد با « آستانه بروم » من تصمیم گرفتهام تعطیلات عید را به روستاي » محمود لقمۀ دیگري به دهان گذاشت و گفت « چارهاي
آستانه همه در اوایل بهار به نواحی معتدل و گرم میروند، آن وقت تو هوس رفتن به منطقۀ کوهستانی و پر از برفف » تعجب گفت
اولاً یک چاي دیگر بریز، ثانیاً هوس نیست و شوق است دلم » محمود استکان چاي را به دست او داد و گفت « آستانه را کردهاي
محمد استکان را گرفت و چاي دیگري براي « هواي زیارت امامزاده سهل را کرده تا آستانه هم که هشت فرسخ راه بیشتر نیست
محمود « اولاً بفرما این هم یک چاي ثانیاً هشت فرسخ پیاده رفتن در برف کوهستان چیز کوچکی است » محمد ریخت و گفت
اولاً مجبور نیستی با من بیایی ثانیاً اگر میخواهی تمام تعطیلات در حجرهات بمانی و پرپر شدن » استکان را گرفت و گفت
محمد به فکر فرو رفت از تنهایی و ماندن به شدت پرهیز داشت اما خوب میدانست هواي « شکوفهها را نگاه کنی من مانع نمیشوم
ولی اینجا در بروجرد بهار آمده و عید شده تا آستانه » مناطق کوهستانی در ابتداي بهار چقدر نامتعادل است سر بلند کرد و گفت
تمام راهها پر از برف است تو که میدانی در این نواحی زمستان تا خرداد پایدار است دستف کم دو فرسخ را کاملًا در برف باید
در هر حال صبحانهام را » محمود که وانمود میکرد دلایل محمد را براي نرفتن نمیشنود، چایش را شیرین کرد و گفت « طی کنی
محمد سکوت کرد. محمود را میشناخت سالها با او «!! که خوردم راه میافتم امیدوارم تعطیلات در حجره به تو خوش بگذرد
همدرس و هم حجره بود و میدانست چقدر در تصمیمگیري قاطع و مصمم است اما از تنها ماندن هم وحشت داشت * * * بقیۀ
طلبههاي مدرسه در حیاط جمع شده بودند و هر کس حرفی میزد. همه از وقتی شنیده بودند محمود عازم زیارت امامزاده سهل
است از یک طرف دلشان هوایی شده بود، از یک طرف هم از برف و سرماي کوهستانی اطراف بروجرد تا اراك پرهیز داشتند.
محمود اما بیهیچ حرفی کولهبار سفرش را بسته و آمادة حرکت بود. محمد هم روي پله جلوي حجره نشسته بود و بین رفتن و
ماندن تردید داشت طلبهها که هر کدام از وضع راه و بدي هوا چیزي میگفتند از رفتن منصرف میشد، اما محمود را که آمادة سفر
میدید حس میکرد اصلًا طاقت دوري او را ندارد. این فکر در او قوت گرفت و هنوز طلاب سرگرم بحث با محمود بودند که به
میدانستم » سرعت به حجره رفت و ساك کوچکش را بست و بیرون آمد. محمود که او را ساك به دست دید لبخندي زد و گفت
سفر هر چه باشد از ماندن در حجرة » : بعضی از طلبهها که آن دو را عازم سفر دیدند به آنها پیوستند و گفتند « مرا تنها نمیگذاري
کمکم تعداد همراهان محمود زیاد شد و چیزي نگذشت که «. یک مدرسۀ تعطیل بهتر است زیارت هم که لطف خودش را دارد
مدرسه از طلبه خالی شد و همه دستهجمعی عازم زیارت شدند. * * * تا گردنۀ بیرون شهر، یک فرسخ پیاده راه رفتند. هنوز ابتداي
سفر بود و همه شور و شوق داشتند هوا هم خوب و معتدل بود و زمینهاي کشاورزي بیرون شهر هم سبز و خرم بودند. اما از گردنه
که پیچیدند، پشت گردنه و در منطقۀ کوهستانی همه جا پوشیده از برف بود و در آن منطقه تا ایام تابستان هم برف باقی میماند و
آب نمیشد. اما چون آسمان آبی بود و آفتاب میدرخشید طلاب به برف اعتنایی نکرده و به راهشان ادامه دادند. هر کس چیزي
میگفت و آن همه برف مانعی بر سر راه آنها نبود. از گردنه که بالا رفتند، جاي مناسبی پیدا کرده و براي استراحت چند دقیقهاي
نشستند. صحرا تا چشم کار میکرد پر از برف بود و جادة خاکی به خاطر عبور و مرور مردم صاف و هموار بود. آفتاب میتابید و
تا آستانه شش فرسخ راه داریم » درخشش آن بر روي برف نشان میداد که جاي نگرانی نیست محمود رو به دوستانش کرد و گفت
دو فرسخ را تا شب میرویم و شب در روستاهاي بین راه میخوابیم و فردا صبح دو فرسخ بعدي را میرویم با این حساب امروز که
پس راه بیفتیم که تا شب نشده به روستایی برسیم و خیالمان آسوده » محمد گفت « سهشنبه است تا جمعه به امامزاده سهل میرسیم
صفحه 43 از 51
اگر چه صحرا پر از برف است اما هوا سرد نیست آفتاب هم که میتابد. پس برویم که به شب » محمود موافقت کرد و گفت «. باشد
همه از جا بلند شدند و هر کس کولهبارش را بر دوش گرفت و به سمت پایین گردنه به راه افتادند. * * * بعد از ظهر « برنخوریم
خسته و گرسنه به روستایی رسیدند که در دل صحراي پر از برف براي آنها پناه خوبی بود. محمود در خانهاي را زد. مرد روستایی
ما عدهاي از طلاب مدرسۀ شاهزادة بروجرد هستیم که به قصد زیارت امامزاده » در را به روي آنها گشود. محمود سلام کرد و گفت
سهلبن علی عازم روستاي آستانۀ اراك هستیم هنوز راه درازي در پیش داریم و میخواهیم بدانیم آیا در این روستا امشب کسی به
خوش آمدید اگر » مرد روستایی لبخندي زد و گفت « ما پناه میدهد تا شب را به صبح کنیم و فردا بعد از نماز صبح راهی شویم
محمود و دوستانش شادمان دعوت مرد را پذیرفتند و به « مرا به میزبانی بپذیرید که خادم زایران امامزاده باشم خوشحال میشوم
خانۀ باصفایش رفتند. مرد با نهایت محبت از آنان پذیرایی کرد. شب خوب و راحتی بر آنها گذشت و خستگی آن همه پیادهروي
از تنشان رفت براي نماز صبح که بیدار شدند از پنجرة اتاق محمود نگاهی به بیرون انداخت تا وضع هوا را بسنجد و آمادة حرکت
شوند. اما با تعجب متوجه شد که بیرون برف باریده و حیاط خانۀ روستایی پر از برف شده است همه نمازشان را خواندند و منتظر
روشن شدن هوا شدند. مرد روستایی بساط صبحانه را برایشان فراهم کرد و به اتاق آورد. دید همگی مهیاي حرکت شدهاند. با
با این برفی که تمام دیشب باریده باز میخواهید به راهتان ادامه بدهید؟ قطعاً راهها همه بسته شده و این برف تازه » : تعجب پرسید
مهم نیست هوا خوب است و روستاها هم به همدیگر متصل هستند و میتوانیم راه را » محمود گفت « همه جا را مسدود کرده است
ما هم با این تعداد زیاد بیش » صادق گفت « این دوست ما شوق زیارت دارد و هیچ چیز جلودارش نیست » محمد گفت « پیدا کنیم
اصلًا حرف از مزاحمت نزنید. ولی بدانید اگر راه بیفتید » مرد روستایی گفت « از این صلاح نیست مزاحم شما و اهل خانهتان باشیم
ضرر میکنید. شما با این راهها آشنا نیستید. برف تازه که ببارد همۀ راهها را میپوشاند و گم شدن در صحراي پر از برف حتمی
محمود جوابی نداد. صبحانه که خوردند وسایلشان را جمع کردند و راهی شدند. صاحبخانه شوق آنها را که دید اصراري « است
نکرد و آنها را بدرقه کرد. مسیر پر از برف بود و راه کاملًا زیر برف پوشیده شده بود. اما به خاطر تابش آفتاب نگرانی به دل راه
ندادند و تا روستاي بعدي که از دور پیدا بود، پیاده رفتند. * * * شب دوم را هم در خانۀ یک پیرمرد روستایی دیگر گذراندند. او
هم با همان صفاي روستایی و همانند آن پیرمرد اولی از زایران امامزاده پذیرایی کرد و شب به آنها اتاق مناسبی داد تا استراحت
کنند. صبح براي نماز که بیدار شدند، هوا بدتر از روز قبل و به شدت سرد شده بود و تمام شب برف باریده بود. پیرمرد به اتاق آمد
نیازي به گفتن نیست که هوا به شدت سرد شده و تمام شب برف باریده به آسمان بدون ابر نگاه نکنید. ارتفاع برف در » و گفت
همه به محمود نگاه کردند. او حالا دیگر «. راه خیلی زیاد است بیایید از این سفر منصرف شوید و جان خودتان را به خطر نیندازید
از محبت شما ممنونیم اما تا مقصدمان راهی نمانده مسافت زیادي طی کردهایم و » حکم سرپرست گروه را داشت محمود گفت
شب جمعه و زیارت هم در پیش است در این یک فرسخ راه باقی مانده هم ترس از بین رفتن نیست از طرفی این چند روز در برف
« راه آمدهایم که شب جمعه امامزاده را زیارت کنیم امروز که اینجا بمانیم دیگر ثواب زیارت شب جمعه را هم از دست میدهیم
از اتاق بیرون رفت و در را بست او « پس صبر کنید هوا گرمتر شود. صبح زود سرد است » پیرمرد اصرار را که بینتیجه دید گفت
پیرمرد خوش قلبی » صادق گفت «. من فکر میکنم تا نیامده بهتر است برویم اگر بیاید مانع ما میشود » که بیرون رفت مجتبی گفت
قسمت بیشتر و » رضا گفت « است اما بیجهت نگران است ما جوان و نیرومند هستیم و این یک فرسخ راه باقیمانده راهی نیست
صادق بلند شد تا در اتاق را باز کند « من هم موافقم برویم » محمود موافقت جمع را که دید گفت « سخت راه را هم که آمدهایم
اما متوجه شد از بیرون بسته شده است محمود جا خورد و گفت یعنی حاجی در را از بیرون قفل کرده صادق خندید و گفت
با آنکه از رفتن باز ماندند اما از این کار پیرمرد هم خندهشان گرفت هنوز با هم در این باره حرف « ترسیده ما برویم در را بسته »
میزدند که از پشت شیشۀ در اتاق دیدند پسربچهاي به سراغ کوزهاي رفت که در ایوان بود تا آب بردارد. محمود جلو رفت و با
صفحه 44 از 51
انگشت چند ضربه به شیشه زد. توجه پسرك جلب شد و جلو آمد. محمود گفت پسرجان در ما از بیرون بسته شده آن را باز
میکنی پسر بچه که از همه جا بیخبر بود، ظرف آبی که از کوزه پر کرده بود، زمین گذاشت و در اتاق را باز کرد و ظرفش را
برداشت و رفت طلبههاي جوان هم اسباب سفرشان را برداشتند و از خانۀ پیرمرد بیرون رفتند. هنوز خیلی از خانه دور نشده بودند که
پیرمرد آنها را دید. در حالی که روي پشت بام برفها را پایین میریخت متوجه رفتن طلبهها شد. جا خورد و از همانجا صدا زد:
طلبهها با خنده دست تکان دادند و گفتند: «. صبر کنید. این اصرار شما براي رفتن خیلی عجیب است باور کنید تلف میشوید »
حالا که عزمتان بر رفتن است پس صبر » : پیرمرد از پشت بام پایین آمد و دنبال آنها دوید و صدا زد «. نگران نباش اتفاقی نمیافتد »
آنها همانطور که میرفتند سر تکان میدادند و او مسیر را نشان میداد. « کنید تا مسیري را به شما نشان بدهم که بیخطر است
پیرمرد بیاعتنایی آنها را که دید برگشت مسافتی که از روستا دور شدند، متوجه شدند هر چه میروند به یک آبادي نمیرسند و
راهها کاملًا بسته است هر چه جلوتر میرفتند، ارتفاع برف بیشتر میشد و گاهی تا کمر و سینهتان میرسید. در گودالهاي پر از
برف فرو میرفتند. لباسشان که اصلًا مناسب این هوا نبود، کاملًا خیس شده بود و همه به شدت میلرزیدند. پشیمان از نشنیده
گرفتن اصرارهاي پیرمرد روستایی متوجه خطري بزرگتر از برف شدند و آن هم رشته قنات آبی بود که آنجا بود و برف چاههاي
این رشته قنات را بسته بود و ترس از افتادن در چاهها هم بر مشکلات راه افزوده شد. صادق و رضا که جوانتر بودند و با دل و
جرأت بیشتري پیش میرفتند، از بقیه جلو زدند، اما چیزي نگذشت که فریاد هر دو بلند شد. چنان در گودالی پر از برف فرو رفتند
که امکان بیرون آمدن برایشان نبود. همه با عجله خودشان را به آنها رساندند و دورشان جمع شدند تا کمکشان کنند. حرکت و
تکاپوي آنها در برف زمین را لغزنده و خطرناك کرده بود و تا آن دو را از برف و آب گفل بیرون کشیدند، چندین بار هر کدام
در برف زمین خوردند. تمام لباس وسر و صورتشان غرق برف و آب یخزده شده بود و وضعشان لحظه به لحظه بدتر میشد. برف
آنقدر در هم فشرده و عمیق بود که هیچ راه نجاتی وجود نداشت تا چشم کار میکرد صحرا پر از برف بود و هیچ اثر و نشانهاي از
حیات دیده نمیشد. مقداري که از رشته قنات دور شدند، ابرها هم کمکم که از راه رسیدند و به سرعت به هم پیوستند و در مدت
زمان کوتاهی هوا تاریک شد و برف و بوران شدیدي شروع شد. همه لباسهایشان خیس بود و با وزش باد، از سرما میلرزیدند.
کفشهایشان در برف و گل گیر کرده بود و پاهاي برهنهشان از سرما یخ زده بود و امکان راه رفتن با پاي برهنه در برف و یخ
وجود نداشت گویی هیچ امیدي به نجات نبود و همه یقین پیدا کردند که اصرار آن مرد روستایی بدون دلیل نبود و حتماً مرگ در
انتظار آنهاست مسافتی که رفتند، محمود حس کرد پیش رفتن نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه آخرین رمق را هم از همه
میگیرد و این سرما و پاي برهنه و لباسهاي خیس به زودي زیر شلاق برف و بوران همه را از پاي درمیآورد و هیچکس جز او
دوستان من بر آمدن به این سفر اصرار کردم و هر چه » مقصر نیست که این همه بر این سفر و رفتن اصرار داشت این بود که گفت
مردم بین راه ما را از رفتن باز داشتند اعتنا نکردم اکنون که به این مصیبت گرفتار شدهایم من خودم را مقصر میدانم و اگر اتفاقی
براي هر کدام از شما بیفتد و من خودم جان سالم بدر ببرم هرگز خودم را نمیبخشم بیایید با هم دست به دامان کسی شویم که در
هر زمانی قدرت یاري و کمک به ما را داد. با این حرفها، وحشت و دلهره به جان همه چنگ انداخت ترس از مرگ بر سر همه
بیایید همدل و همصدا امام عصر را صدا کنیم تا به فریادمان » : محمود ادامه داد «. سایه افکند و مضطرب و پریشان به هم نگاه کردند
در آن شرایط و وضعیت همین که طلاب نام امام عصر(ع را شنیدند همه به گریه افتادند و با همۀ وجود ضجه زدند و فریاد «. برسد
یا صاحبالزمان از همه بلند شد. در آن سوز سرما و برف و بوران و ناامیدي نام امام زمان ع ، گرمابخش دلهایشان شد و هر چه »
بیشتر صدایش میکردند، سوز و آه و اشکشان هم بیشتر میشد. هر کس به زبان خودش چیزي میگفت هیچ کدام فکر نمیکردند
یک سفر زیارتی در اوایل بهار، آنها را اسیر این برف و سرماي کوهستانی کند. هر کدام گوشهاي روي برف افتادند و در حالیکه
ناله میکردند، امام زمان را صدا میکردند. محمود از همه پریشانتر بود و درد پشیمانی بیش از سرما و خستگی و یأس آزارش
صفحه 45 از 51
تو میدانی نیتم خیر بود و اصلًا فکرش را هم نمیکردم کارمان به اینجا بکشد. » : میداد. از جمع فاصله گرفت و ضجهزنان نالید
نفهمید چه مدت گریه کرده و ناله زده فقط وقتی به خود آمد که متوجه شد «.. آبروداري کن آقا و مرا از شرمندگی نجات بده
آرام آرام ابرها پراکنده شده و اولین اشعههاي آفتاب همه را شادمان کرده بود. با چشمانی اشکبار از جا برخاستند. با تابش آفتاب
رمقی به دست و پایشان آمد، اما هنوز راه مشخص نبود و غیر از تپههاي برف و کوههاي دور دست چیزي دیده نمیشد. محمود با
دو دست اشکهایش را پاك کرد و در دل نالید: یا صاحبالزمان ما به قصد زیارت راهی این سفر شدیم اگر تو به فریادمان
نرسی چه کنیم ناگهان متوجه شد از طرف روبرویشان بر بالاي یک تپۀ پر از برف مردي پیاده که لباس مردم آن نواحی را پوشیده
بود پیش میآید. همه به تصور اینکه این رهگذر از اهالی همین آباديهاي مجاور است و راه را میشناسد، به سویش دویدند.
ما یک عده مسافر غریبیم که به قصد زیارت امامزاده سهل راهی آستانه بودیم که » دورش جمع شدند. محمود سلام کرد و گفت
آن شخص به « گم شدهایم نه لباس مناسب این نواحی را داریم و نه تحمل این برف و سرما را. شما را به خدا به ما راه را نشان بده
آن هم اول گردنه است اینها را گفت و به راه افتاد. جمع طلاب خوشحال « راه همین است که من آمدهام » راهی اشاره کرد و گفت
از رهایی از آن وضع نفس راحتی کشیدند و به سمت راهی که آن شخص اشاره کرده بود به راه افتادند. اما در تمام مسیري که او
نشان داده بود، اثري از قدم وجاي پایش بعد از آن نقطه که او را در اولین لحظه دیده بودند، ندیدند. با آنکه از زمان دیدن او تا
رسیدن آنجا به آن نقطه مدتی نگذشته بود و هوا هم کاملًا صاف شده و آفتاب میدرخشید و برف تازهاي نباریده بود و عبور از
گردنه هم بدون آنکه قدم در برف اثر کند، غیر ممکن بود، اما هیچ نشانهاي بر جاي نمانده بود. ضمن اینکه از بلندي تمام آن
صحرا و تپههاي حوالی نمایان بود و جمع هر چه نگاه کردند آن شخص را در آن بیابان ندیدند. همه متوجه این نکته شدند و به هم
نگاه کردند. تمام آن حدود را به امید دیدن ردپایی گشتند، اما اثري ندیدند. از بالاي گردنه تا شروع روستا، نیم فرسخ راه بود. همه
به شوق دیدن رد پا، تصمیم گرفتند این راه را به دقت بگردند، اما با کمال تعجب چیزي ندیدند. به روستا که رسیدند از مردم سراغ
نه از اول روز تا به حال هوا همینطور صاف بوده و تنها شب گذشته برف » : گرفتند که آیا برف تازهاي باریده یا نه و همه گفتند
با آن وضعی که ما داشتیم و هوایی که بود و آن کسی را که با نهایت » محمود رو به دوستانش کرد و گفت « کمی باریده است
با شنیدن این « ناامیدي صدا کردیم شکی نیست که آن شخص مولایمان امام عصر(عج بود یا مأمور و فرستادهاي از جانب ایشان
حرف صداي جمع به گریه بلند شد و این بار از آنچه که نصیبشان شده بود و در نیافته بودند... گریه کنان به سوي امامزاده سهل به
راه افتادند در حالیکه هرگز فکر نمیکردند این زیارت منجر به چنین عنایتی از سوي امام زمان ع شود. حالا از این که در برابر
اصرار مردم بین راه مقاومت کرده و سختی این راه را بر خود هموار کرده بودند، احساس سرور و شادمانی میکردند. به زیارتگاه
که رسیدند هر کدام به خلوتی پناه بردند تا حلاوت آنچه گذشته بود را در جان خویش مزهمزه کنند... پینوشت : * بازنویسی شده
براساس خلاصۀ کتاب العبقریّف الحسان یا برکات حضرت ولیعصر(ع .
گلبانگ
اولیاء کاکا اي که در کوي وفا دم زنی از عشق کجایی؟ چشم عالم، به نگاهت، تا که روزي تو بیایی! » بسم ربّ المهدي «
گفته بودي که شوم طالب دیدار تو ماها P} »؟ روزصحراوسماع است و لب جوي و تماشا در همه شهر دلی ماند که دیگر بربایی «
کار من از طلب بگذشت چرا رخ ننمایی؟ شمع را می?برم از خانه به کاشانه دیگر به امیدي که ببینم که تو در خانه مایی باورم
نیست نبینم ز تو رویی و بمیرم آخر از روي عنایت، برسان فصل رهایی دلدار پایانی مهدي طهماسبی دزکی - بروجن بهار سبز
نورانی، نگاهم می?کنی امشب امید روح انسانی، نگاهم می?کنی امشب من آن مجموعه عشقم پریشان حال و دل خسته که رفته
رو به ویرانی، نگاهم می?کنی امشب مرا از میکده سهمی نمانده غیر آه و غم در این وقت پریشانی، نگاهم می?کنی امشب تو اي
صفحه 46 از 51
از آسمان برتر براي زندگی معنا پناه بزم عرفانی، نگاهم می?کنی امشب دو چشمم اشک می?بارد هواي دیدنت دارد ز چشمم
گرچه پنهانی، نگاهم می?کنی امشب نگاهم کن عطش سوزم دلم را بر تو می?بندم تو اي شوق مسلمانی، نگاهم می?کنی امشب
من از شوق لقایت تا ابد، با شور می?خوانم که اي دلدار پایانی، نگاهم می?کنی امشب شرح شوق اي آخرین سپیده شیدایی در
باورم نشسته که می?آیی جانا خیال خال لبت برده است از من قرار و تاب و توانایی در آتش فراق تو می?سوزد مجنون دل فتاده
لیلایی چشمم دخیل بسته به درگاهت شاید ز پشت در گره بگشایی من با تمام ثانیه?ها قهرم در این کویر وحشت و رسوایی من از
نگاه پنجره می?خوانم بغض کبود کوچه تنهایی عمري غزل بهانه خود کردم تا یک نظر کرشمه تو بنمایی بی?سکه قبول تو تعطیل
است بازار وزن و قافیه آرایی دیشب عروس خلوت دل می?گفت وقت است تا که حجله بیارایی می?آید از کرانه آبی?ها آواز آن
پرنده دریایی اي دل، زمان حادثه نزدیک است دیگر بس است فاصله پیمایی در باورم نشسته که می?آیی اي آخرین سپیده
شیدایی تویی بهانه شعرم... محمدرضا آخوندي دوباره مرغ خیالم هواي کویت کرد گرفت دامن دل را و بند مویت کرد به سر
دویدن این دل اشاره?اش از توست غزل ترانه شعرم بهانه?اش از توست تویی بهانه شعرم، عزیز، اي زیبا چگونه از تو نخوانم چگونه
اي رعنا؟ تو را عزیزتر از جان چگونه باید دید؟ شمیم وصل تو اي گل چگونه باید چید؟ فداي صورت ماهت، ندیدنت تا کی؟ در
انتظار نداي رسیدنت تا کی ؟ چقدر دل?نگرانی چقدر شیدایی؟ چقدر با تو نبودن چقدر تنهایی؟ میان فاصله?ها ردّپاي دل مانده
است هنوز قافله عشق پا به گل مانده است هنوز این دل عاشق بهانه می?گیرد و هر سپیده دم از تو نشانه می?گیرد نگاه خسته من
همچنان به در مانده است هزار قافله دل به پشت در مانده است بیا که این دل مجنون قرار را گم کرد و باغ خاطر شعرم بهار را گم
من ندانستم از اوّل که تو بی?مهر و وفایی - عهد نابستن از آن به که « کرد پی?نوشت : 1 - تضمینی است از غزل سعدي با مطلع
ببندي و نپایی.
انتظار
سلام بر گیسوي مقدسات، آن که کعبه به دور جمالش طواف می?گذارد. سلام بر میراب اشک شوق و ماتم، همو که خنده بر
فراق او گریست. سلام برمهدي، مهر هدایت دولت بار. سال?هاست که به دنبال توام گل نرگس، گل سرخ محمدي، غنچه سبز
ورق جعفري، حسن یوسف . تو را از گودي چشمان پر از اشکف ندبه خوانان شناختم . امّا دریغ که به هر جا رو می?کنم
خاکستري است که به رسم همیشه از کاروان به منزل مانده. طالبا! هرکه بخواهد خار را از پاي بیرون کشد محمل از مقابل
دیدگانش دور خواهد شد. آن که طاوس اهل بهشت خواهد جور خار مغیلان را به جان می?پذیرد. چرا بیرق دعا هر سحرگاه
جمعه بر فراز منزي افراشته می?شود؟ سال?هاست که این پرچم همچون پرنده?اي در روستایمان پرواز می?کند و همزمان با فلق
عزیز علیّ أن أري الخلق ولاتري ولا أسمع لک « . صبحگاهی بر بلنداي میکده?اي لانه می?کند و با عشاقت هم?نوا می?شود
بیا رسول بادیه نشینان دشت محبت! بیا مرهم پر شکستگان آشیان ولایت! بیا کوکب آسمان بی?ستاره! چه خوب » حسیساً ولا نجوي
است که دست خفاشان به قندیل?هاي آسمانی نمی?رسد که تو را نیز می?چیدند. بیا که چارچوب قاب مفاتیح، تنها چاه درد
دلمان، از زیادت آه و ناله دیگر جاي ندارد. آیا خواهی آمد تا ترنم ستایش را برایت سر دهم؟ رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست از فراز آبشار محبتت خود را به امید فنا رها می?سازم. مصطفی فیض - سمنان
پیام حضرت آیت الله فاضل لنکرانی به مناسبت دومین جشنواره برترین هاي فرهنگ مهدویت
فرا رسیدن نهم ربیع?الاوّل را که مقارن است با شروع ولایت خاتم الاوصیاء حجۀبن الحسن?العسکري، عجّل?اللَّه تعالی فرجه
الشریف، بر همه پیروان امامت و راهیان طریق ولایت اهل بیت عصمت و طهارت تبریک می?گویم. اساس مسأله امامت از
صفحه 47 از 51
نعمت?هاي بزرگی است که با هیچکدام از نعم الهی قابل مقایسه نیست و در معارف دینی ما به هیچ مسأله?اي مانند ولایت اهمّیت
و سفارش فراوان نشده است. همه متون و جوامع روایی و کتاب و سنّت از ابتدا تا انتها فریادگر مسأله امامت و دعوت کننده
در میان همه مذاهب و مکاتب، .» و لم یفنادَ بشی?ء مثل ما نودي بالولایۀ « انسان?ها و جامعه بشري به این امر حیات بخش است
شیعه این افتخار را دارد که گوي سبقت را از دیگران ربوده و عشق به ولایت و امامت را رمز حیات و بقاي خویش قرار داده است.
امّا حقیقت بزرگتري در این میان وجود دارد و آن وجود شریف امام زمان، مهدي موعود(عج) است که شاید بتوان گفت بالاترین
است. او بقیه و انتهاي تجلّی خداوند و حسن ختام » بقیۀاللَّه « و عمیق?ترین عنوان همان است که قرآن کریم از ایشان یاد نمود؛ و آن
عالم و همه ادیان است، او در میان مظاهر تجلّی حقّ تعالی، آخرین گوهري است که مظهر همه صفات و اسماي الهی است و
می?توان گفت همان?طوري که نبّی اکرم(ص) مظهر تامّ انبیا و شریف?ترین گوهر نبوّت بود، وجود شریف حضرت حجّت نیز
لفبّ امامت و تجلّی تام امامت است. افتخار همه انسان?هاي آزاده خصوصاً مسلمانان و شیعیان آن است که در پرتو شعاع وجودي
آن حضرت به سر می?برند. وجود شریفی که منصبی را عهده دار است که بالاترین منصب عالم وجود است و آن قیام براي اجراي
کامل دین خدا و رفع ظلم و ستم و برخورد با هر گونه بدعت و انحرافی است که در جامعه مسلمین و میان انسان?ها به وجود آمده
است. ما امروز هر صبح و شام به یاد آن حضرت زندگی می?کنیم و خود را در محضر آن وجود شریف حاضر می?بینیم و ایشان
را نسبت به همه امور و مقدّرات خود ناظر و حاضر می?دانیم. آنچه که امروز مایه حیات و رمز بقا و استمرار است دل دادن به آن
وجود شریف و سر سپردن بر خاك کوي او است. از اینکه در چند ساله اخیر عدّه?اي از اهل فضل و دانش این مسؤولیت خطیر را
احساس نموده?اند و با تمام تلاش به دنبال شکوفایی برخی از زوایاي ناشناخته حجّت خدا هستند و به این نکته رسیده?اند که
حیات فردي و اجتماعی ما، رشد سیاسی و فرهنگی ما، عزّت و عظمت ما همه در پرتو شناخت وجودي آن حضرت است، بسیار
خوشحالم و خدا را بر این امر سپاسگزارم. گرچه معرفت حجّت خدا همانند اصل معرفۀاللَّه به نحو صحیح و کامل مقدور نیست، و
ما و همه نویسندگان راه علم و دانش و همه عارفان و سالکان عاجزند از اینکه بتوانند حقیقت این نعمت عظماي الهی را درك
کنند، و نیز بسیاري از خصوصیات قبل از ظهور و بعد از ظهور هنوز براي ما ظاهر و آشکار نگشته است، و سنّت الهی در این باب
وسیع و عظیم آنگونه که باید و شاید روشن نیست و در بوته اسرار باقی مانده است؛ امّا همه ما با انتظار زنده?ایم و با این سلاح مهم
و برّنده، قلوب و جان?هاي خود را زنده نگهداشته و نظاره گر افق زمان ظهوریم. إن شاء اللَّه. امروز همه ادیان الهی و پیشوایان آنان
در این نقطه مشترك اند که در انتظار مصلح جهانی هستند و در دنیاي تیره و تار امروز که خوي حیوانیّت در برخی انسان?ها
آشکار است هیچ راه نجاتی جز امید به ظهور انسانی کامل از طرف خداوند وجود ندارد. امروزه انقلاب اسلامی ما به برکت روح
انتظار به وجود آمد و آنچه که مایه بقاي او خواهد بود همین امر است. به همه مردم عزیز از دانشجو و روحانی، کارگر و کارمند،
پیر و جوان، زن و مرد، سفارش می?کنم که بدانند که اگر در عصر غیبت به حسب ظاهر محروم از رؤیت آن جمال نورانی هستیم
امّا عشق به آن خورشیدي که در پس پرده غیبت است، باید در همه مإ؛ زنده باشد. امروز سیر و سلوك به حق هیچ راهی جز از
طریق اتکال بر حجّت خدا ندارد. باید از آن وجود شریف در همه مشکلات استمداد جوییم. احیاي فرهنگ مهدویت، بدین معنا
است که ارتباط وثیق و محکمی بین امّت و حجّت خدا ایجاد کنیم. موانع اتّصال بین خودمان که عاجز و ناقص و ضعیف و ناتوان
هستیم و بین آن حضرت را برطرف سازیم. احیاي این فرهنگ از وظایف بزرگی است که انتهاي آن زمان ظهور خواهد بود. باید
این نسل و نسل?هاي دیگر را براي ظهور آن حضرت آماده نمود. امروزه باید انسان?هاي مضطرب و سرگشته بدانند که توجّه به
آن وجود شریف بزرگترین مایه آرامش و اطمینان است و توحید واقعی در گرو ولایت است، (الَّذین آمَنوفا وَ لَمْ یَلْبَسفوا إفیمانَهفمْ
بفظفلْمف أفولئفکَ لَهفمف الْأَمْنف). تطهیر از شرك و نفاق و هرگونه ظلمی در گرو تمسک به ولایت است و آن وجود شریف
مطَهّفر هرگونه نخوت و آلودگی است. رسیدن به مقام امن که آرزوي بزرگ اولیاي خدا است، جز از راه ولایت نخواهد بود. از
صفحه 48 از 51
اینکه مسؤولان محترم ستاد احیا و گسترش فرهنگ مهدویت به این امر مهمّ اقدام و مقالات و نوشته?هایی را که در این زمینه وجود
دارد بررسی و برترین را انتخاب نموده?اند تشکّر می?کنم. هر قلم و نوشتاري در این زمینه می?تواند بیشترین تأثیر را در رشد
معنوي و دینی جامعه داشته باشد. باید اهل قلم و صاحبان طبع و نشر، همّت خود را بلند قرار داده و در این میدان که اقیانوسی است
بی کران و معارفی عظیم در آن نهفته است، از هیچ جدّ و تلاشی دریغ ننمایند. در اینجا تذکر این نکته را لازم می?بینم که که در
این وادي اهل فکر و تحقیق باید معارف را به صورت ناب و خالص و به دور از هرگونه حشو و زواید در اختیار مردم قرار دهند،
باید از بیان امور سست و واهی و چه بسا کذب که اساس اعتقاد مردم را متزلزل می?کند اجتناب نمایند. در تثبیت حقیقت امامت
هیچ نیازي به بیان رؤیاهاي کاذبه و حوادث غیر واقع نیست. باید در منابر از جذبه?هاي واقعی ولایت و آثار و کرامت?هاي مسلّم
الثبوت و حقیقی آن استفاده نمایند و به بیان دیگر باید به دنبال تحکیم عقائد باشیم و نه فقط بر انگیختن احساسات که آن امري
است غیرپایدار و گذرا. امیدواریم مورد عنایت خاصّ امام عصر، روحی له الفداء، قرار گیریم و خدمات همگان مورد قبول آن
1381/2/ وجود شریف باشد. محمّد فاضل لنکرانی 31
درباره